- ب ب +

معجزه سعدی

 دشوارترین نوع آشنایی زدایی، آن است که در قلمرو نحو زبان syntax  اتفاق می افتد.زیرا امکانات نحوی هر زبان، و حوزهء اختیار و انتخابِ نحوی هر زبان به یک حساب محدودترین امکانات است.آن تنوعی که در حوزهء باستانگرایی واژگانی یا خلق مجازها و کنایات وجود دارد، در قلمروِ نحو زبان قابل تصور نیست.بیشترین حوزه تنوع جویی در زبان، همین حوزهء نحو است که بعضی از بزرگان فلاسفهء جمال در فرهنگ اسلامی تمام توجه خود را بدان معطوف داشته اند.
 
درین قلمرو، در زبان فارسی، فردوسی و سعدی، دو استادِ بی همتا و بلامنازع اند. و کسانی که از مبنای بلاغیِ هنر ایشان، که در همین ساختارهای نحوی نهفته است، غفلت دارند غالبا، کارِ آنان را «نظم» می دانند و نه «شعر» در صورتی که درین چشم انداز، اوجِ «شاعری»، همان اوج «نظم» است و استعاره ها و مجاز های نو و انواع دیگر بیان بندرت خود را نشان می دهند.
شاید در سراسر دیوان سعدی یک تشبیه یا استعارهء تازه وجود نداشته باشد در صورتی که دیوان ضعیف ترین و گمنام ترین شعرای عصر صفوی سرشار است از صدها استعاره و مجازِ بی سابقه.
سعدی و فردوسی از لحظهء حضورشان در تاریخ ادبیات ما، همواره فرمانروایان بی چون و چرایِ قلمروِ شعر بوده اند و آن شاعرکان عصرِ صفوی، با همهء استعاره و مجازهای نوآیین شان، حتی برای اهل شعر و متخصصان اینگونه مباحث نیز، فراموش شده اند. معجزهء این دو استاد در همین جاست.
 
 وقتی سعدی می گوید:
 
چون مرا عشق تو از هرچه جهان بازاستد
چه غم از سرزنش هرکه جهانم باشد
 
اگر گفته بود:
چون مرا عشق تو از جمله جهان بازاستد
چه غم از سرزنش جمله جهانم باشد
 
ظاهرا معنی تفاوتی نمی کرد ولی همه کس می داند که شعر از آسمان به زمین می آمد.
تمام زیبایی و هنر شاعر در همین " هر چه جهان و هر که جهان" است که در آن نوعی حذف وجود دارد، یعنی بهره وری از یک ساختار نحویِ خاص که دیگران__تا آنجا که به یاد دارم__ از آن غافل بوده اند.شاید نیما بدون اینکه توجهی به شعر سعدی داشته باشد تصادفاً به چنین حذفی در زبان دست یافته، وقتی می گوید:
جاده خالی ست، فسرده است امرود
هرچه، می پژمرد از رنج دراز
.
.
___________
محمد رضا شفیعی کدکنی
موسیقی شعر، صص ۳۱ و ۳۲